پرسش :

نكات مهمي كه در حديث منقول در كتب مختلف اهل سنت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) كه مي فرمايند «ما پيامبران ارثي از خود به يادگار نمي گذاريم، و آنچه از ما بماند به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود.» وجود دارد، چيست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
اين حديث از جهات مختلفي قابل نقد و بررسي است، ولي آنچه در حوصله اين مجال مي‏گنجد امور زير است
1 ـ اين حديث با متن قرآن سازگار نيست و طبق قواعد اصولي که در دست داريم هر حديثي که موافق «کتاب الله» نباشد از درجه اعتبار ساقط است و نمي‏توان به عنوان حديث پيامبر(ص) و يا ساير معصومين(ع) روي آن تکيه کرد.
در آيات قرآن مي‎خوانيم سليمان از داود ارث برد، و ظاهر آيه مطلق است و اموال را نيز شامل مي‏شود و در مورد «يحيي» و «زکريا» مي‏خوانيم که از خدا چنين تقاضا مي‏کند «فرزندي به من عنايت کن که از من و از آل يعقوب ارث برد» مريم/6.
مخصوصاً در مورد «زکريا» بسياري از مفسران روي جنبه‏هاي مالي تکيه کرده‏اند. بعلاوه ظاهر آيات «ارث» در قرآن مجيد عام است و همه را شامل مي‏شود.
2 ـ روايت فوق معارض با روايات ديگري است که نشان مي‏دهد ابوبکر تصميم گرفت «فدک» را به «فاطمه»(س) باز گرداند، ولي ديگران مانع شدند، چنانکه در «سيرة حلبي» مي‏خوانيم
«فاطمه دختر پيامبر(ص) نزد ابوبکر آمد در حالي که او بر منبر بود. گفت اي ابوبکر آيا اين در کتاب خدا است که دخترت از تو ارث ببرد و من از پدرم ارث نبرم، ابوبکر گريه کرد و اشکش جاري شد. سپس از منبر پايين آمد و نامه‏اي داير به واگذاري فدک به فاطمه(س) نوشت، در اين حال عمر وارد شد گفت اين چيست؟ گفت نامه‏اي نوشتم که ميراث فاطمه(س) را از پدرش به او واگذارم، عمر گفت اگر اين کار را کني از کجا هزينه نبرد با دشمنان را فراهم مي‏سازي در حالي که عرب بر ضد تو قيام کرده است؟ سپس عمر نامه را گرفت و پاره کرد!» (سيرة حلبي 3/361)
چگونه ممکن است نهي صريحي از پيامبر(ص) باشد و ابوبکر به خود جرئت مخالفت را بدهد؟ و چرا عمر استناد به نيازهاي جنگي کرد و استناد به روايت پيامبر(ص) ننمود؟
بررسي دقيق روايت فوق نشان مي‏دهد که مسألة نهي پيامبر(ص) مطرح نبوده، مهم در اينجا مسائل سياسي روز بوده است، و همين‏ها است که انسان را به ياد گفتار ابن ابي الحديد دانشمند معتزلي مي‏اندازد، مي‏گويد، از استادم «علي بن فارقي» پرسيدم آيا فاطمه(س) در ادعاي خود راست مي‏گفت؟ پاسخ داد آري گفتم پس چرا ابوبکر فدک را به او نداد، با اينکه وي را صادق و راستگو مي‏شمرد؟ استادم تبسم پر معنائي کرد و سخن لطيف و زيبائي گفت، با اينکه او عادت به مزاح و شوخي نداشت گفت «اگر امروز فدک را به ادعاي فاطمه(س) به او مي‏داد، فردا مي‏آمد و خلافت را براي همسرش ادعا مي‏کرد! و ابوبکر را از مقامش متزلزل مي‏ساخت و او نه عذري براي بازگو کردن داشت و نه امکان موافقت!» (شرح نهج‏البلاغه ابن ابي الحديد 16/284).
3 ـ روايت معروفي از پيامبر(ص) در بسياري از کتب اهل سنت و شيعه آمده است که «اَلْعُلَماءُ ورثة الانبياء» [دانشمندان وارثان پيامبرانند] و نيز از پيبامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده که «اِن الانبياءَ لَمْ يُورِثُوا ديناراً وَ لا دِرْهَماً» [پيامبران درهم و ديناري از خود به يادگار نگذاردند.]
از مجموع اين دو حديث چنين به نظر مي‏رسد که هدف اصلي اين بوده که روشن سازند افتخار انبياء و سرماية اصلي آنها علم و دانش بوده است، و مهمترين چيزي که از خود به يادگار گذاشتند، برنامه هدايت بود و کساني که سهم بيشتري از علم و دانش را بر گرفتند، وارثان اصلي پيامبرانند، بي آنکه نظر به اموالي داشته باشد که از آنان به يادگار باقي مي‏ماند، بعداً اين حديث نقل به معني شده و سوء تعبير از آن گرديده و احتمالاً جملة «ما ترکناه صدقه» يعني هرچه از ما بماند بايد به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود، که استنباط بعضي، از روايت بوده است به آن افزوده‏اند.
منبع: w3.hadith.net